مریم مشرف:
شمس تفسیرگرا نیست حكایت محور است
به گزارش عطر و تن دومین نشست از مجموعه درس گفتارهایی درباره شمس تبریزی به «آیینه های روبه رو، حدیث برهان الدین و شمس» اختصاص داشت كه با سخنرانی دكتر مریم مشرف، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و عرفان پژوه در مركز فرهنگی شهر كتاب برگزار گردید.
به گزارش عطر و تن به نقل از ایسنا بر مبنای خبر رسیده، مشرف سخنانش را این گونه شروع كرد و اظهار داشت: برهان الدین محقق ترمذی لالای مولانا و اولین مربی او بود و شمس الدین آخرین مربی وی. برهان الدین یكی از وارستگان قرن هفتم است كه از جزئیات سرگذشت او خاصه سال های جوانی اش اطلاع چندانی نداریم، اما حضور معنوی وی در زندگی روحانی مولانا، او را در شمار نامداران تصوف آورده است. هرچند حضور شمس در قونیه بعد رفتن برهان الدین بود، ردپای اندیشه های برهان در فضای فكری قونیه موج می زد. آیا می توان اثری از گرمای نفس جادویی برهان الدین را در كلام شمس یافت؟ این همنوایی مرموز چگونه اتفاق افتاده است؟
خصوصیت مقاله های صوفیه و تفاوت آن با روزگار كنونی
وی در ادامه اظهار نمود: مقاله های صوفیه با مقاله های امروزی متفاوت است و در گذشته بیشتر جلسات شفاهی و بر مبنای خطبه هایی بوده كه در چارچوب چند طبقه اجتماعی تقسیم می شدند كه بالاترین طبقات خطیب نام داشت و یك نوع ایدئولوژی و بار سیاسی حكومت را بر عهده داشت. خطیب باید مورد تأیید حكومت بود. همینطور می توان آنرا بلاغت منبری نامید. در كنار آن بلاغت دوستانه هم وجود داشته كه این جلسات دوستانه را مجلس می گفتند.
مشرف اضافه كرد: دیگر خصوصیت مقاله های صوفیه این است كه غالباً شفاهی هستند، متونی كه از مجالس مولانا مانده و همینطور فیه ما فیه بهاءالولد شفاهی هستند. از مجلس گویانی كه در حلقه صوفیه بودند برخی از عارفان هستند كه در عین عارف بودن مجلس گو هم بوده اند مثل احمد غزالی. از همین حلقه چهار چهره نزدیك به مولانا را داریم كه مجلس گو هستند: بهاءالولد پدر مولانا كه از او مواعظ برجای مانده است كه گاه چنان رنگ شخصی می گیرد كه احساس می نماییم با یادداشت های خود او درهم آمیخته است. این مجالس چاپ شده است.
این استاد دانشگاه بیان كرد: مجلس گوی دیگر برهان الدین محقق ترمذی است كه نخستین مربی مولاناست و مجالس او را شاگردانش یادداشت كرده اند، كتابچه باریكی است كه آن هم چاپ شده است. خود مولانا مجلس گوی بسیار قهاری است كه در مجالس سبك مدون تری دارد و در فیه ما فیه مجلس هایش را مدون كرده و برای ما به یادگار گذاشته است. در این حلقه شمس تبریزی است كه در روزهایی كه در قونیه بوده مجلس گفته است. نكته ای كه باید به آن دقت كنیم این است كه چون این مجالس برآمده از محیط وعظ است در ادبیات تعلیمی و دینی ریشه دارد. در این مجالس از عشق و غزل و یا از توصیفات طبیعی صحبت نمی گردد بلكه نصیحت گویی و منظور بهبود روابط اجتماعی است و بهترین شاعری كه به آن توجه داشته سنایی است كه در بستر زهد شعرش بالیده است.
وی همینطور اظهار داشت: در تمام صفحات مقالات برهان الدین نفوذ عجیب فكر سنایی وجود دارد. خصوصیت این مجلس ها به این سادگی است، چون صوفی ها در كنار علما مجلس می گفتند و آنها بر این باور بودند كه علما باید در مسائل دینی و تفسیر قرآن سخن بگویند و آنها به صوفیه اعتراض می كنند كه به چه مناسبت جایی كه سخن دین است سخن از شعر هم می آید و خدا در چارچوب معشوق توصیف می شود. این اعتراضات پردامنه شد و امام محمد غزالی گفت اگر گفتن یك شعر عاشقانه بتواند روحیه خداجویی را تقویت كند ایرادی ندارد.
برهان الدین و نفوذ فكری ای كه در مولانا داشت
مشرف اظهار نمود: برهان الدین محقق الدین ترمذی در قونیه لالا و مربی مولانا بود. مولانا با راهنمایی برهان الدین به عرفان تخصصی وارد شد. بسیاری اعتقاد دارند كه مولانا با شمس عارف شده است در صورتیكه این گونه نیست. از تاثیرات عمیق برهان الدین در زندگی مولانا كه در نوع رابطه مولانا شمس اثر داشته تكیه بسیار شدید برهان الدین بر ضرورت شیخ است. برهان الدین می گوید درخت طوبی دل شیخ است و در سایه درخت طوبی بنشین. همه جا در معارف برهان الدین تكیه بر این نكته است كه حتما باید شیخ داشته باشی. تكیه بسیار شدید برهان الدین و نفوذ فكری ای كه در مولانا داشت سبب شد كه مولانا راهی قونیه و سوریه بشود و محضر برخی از علما را درك كند و با برخی از عرفای بزرگ آشنا شود اما هنوز به آن پختگی و سوختگی عرفانی نرسیده بود. آیا این تأثیر روحانی را شمس بر همه كس داشت، اساسا نه. وجود مولانا بود كه این استعداد را داشت كه یكی از آن داشتن شیخ بود و آن هم تعلیم برهان الدین بود.
در آثار شمس تفسیر عرفانی قرآن نمی بینیم
او اضافه كرد: یكی از مواردی كه در بهاءالولد، برهان الدین و مولانا می بینیم تكیه بر تفسیر عرفانی قرآن است. كافی است مقالات شمس را ورق بزنید و ببینید كه شمس این گونه نیست. تفسیر قرآن سنتی است برای خاندان مولانا كه برداشت های ذوقی از قرآن دارند و تكیه بر تفسیر عرفانی از قرآن در آنها هست. درخت در نظر برهان الدین همه جا شیخ است كه می گوید رطب ها را از كلام شیخ بچین. همینطور شمس اگر تفسیرگرا نیست حكایت محور است. به عقیده من امتیاز اصلی در بلاغت شمس و در مقالاتش این است كه از حكایت ها به خوبی استفاده می نماید. برهان الدین حكایت گرا نیست و بهاءالولد بیشتر جریان سیال ذهن است و بلاغت وی این تداعی هاست كه مولانا این سیستم تداعی را از پدرش آموخته و در شمس این تداعی ها نیست و بلاغت شمس حكایت محور است.
برخی كلمات برهان الدین در مقالات شمس آمده
مشرف اظهار داشت: شمس كلام معروفی دارد و می گوید: آن كاتب سه خط نوشتی، یكی خود خواندی و لاغیر، یكی خود خواندی و غیر، یكی نه خود خواندی و نه غیر. یعنی آن كاتب اول طوری نوشته بود كه خودش می فهمید و مردم هم می فهمیدند. این همان بلاغت اصلی مقاله نویسی است. مقاله نویس باید طوری بگوید كه هم خودش متوجه شود چه می گوید و هم مردم آنرا بدانند. ما در سرتاسر مجالس سبعه و فیه ما فیه یك جمله نمی بینیم كه گنگ باشد. اگر زمینه های تاریخی آنرا بدانیم گنگی شاعرانه و سوررئالیستی ندارد چونكه خطی نوشته كه خود می داند و دیگران هم آنرا می دانند. گه گاه صحبت هایی از بزرگان می شنویم كه خودشان می دانند اما برای ما درك آن مشكل است. این نوع از بلاغت مخاطب محور نیست و مخاطبان از آن سردرنمی آورند. با همه زیبایی و شاعرانگی در مقالات كمتر از این شیوه استفاده می شود. اما شمس چه می كند؟ شمس هیچ وقت به بعد دوم و سوم نزدیك نمی گردد. شمس در قلمرو اول است كه خودش بداند چه گفته و مردم هم آنرا درك كنند. گه گاه نكته ای می گوید كه خودش می داند و ما نمی توانیم آنرا بفهمیم. شمس تلاش می كند از قلمرو ناگفتنی ها فاصله بگیرد و خود می گوید عرصه سخن فراخ است معنا تنگ می آید. تعلیم و گفتن و بحث فایده ای ندارد و می گوید من مرد مقالات نیستم و مقاله نویس نبودم و این ها را شاگردان من نوشته اند. تنها كسی كه هر سه قطب را با هم توانسته بازی كند و با مردم عوام صحبت كند و آنها بفهمند مولانا است. در عرصه خط سوم شمس نتوانسته آنرا به رشته تحریر بكشد اما مولانا در این زمینه در اشعار و غزلیاتش موفق شده است.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب