گمشدگی در كتابفروشی ها
به گزارش عطر و تن «گمشدگی» نوشته مصطفی جمشیدی شامل روایت داستانی نویسنده درباره زندگی و فعالیتهای علی اصغر حكمت، وزیر معارف دوره پهلوی اول، منتشر گردید.
به گزارش عطر و تن به نقل از ایسنا، این کتاب در ۱۶۸ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۲۰هزار تومان در انتشارات «راه یار» انتشار یافته است.
در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: این کتاب روایتی داستانی برپایه زندگی و فعالیتهای علی اصغر حکمت، وزیر معارف دوره پهلوی اول، از بانیان و مؤثران واقعه کشف حجاب رضاخانی است.
رضاشاه که بعد از بازگشت از سفر ترکیه در خرداد ۱۳۱۳ و تحت تاثیر اقدامات غرب گرایانه آتاتورک، یکی از موانع پیشرفت و ترقی کشور را حجاب زنان می دید، در اندیشه تغییر لباس مردم و ممنوعیت حجاب بود.
سرانجام و بعد از قیام خونین مسجد گوهرشاد در اعتراض به سیاست های تغییر لباس الزامی و کشف حجاب، در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ علی اصغر حکمت بعنوان وزیر معارف، به رضاشاه پیشنهاد می دهد که همراه با اعضای خانواده خود و به صورت بی حجاب در جشن فارغ التحصیلی دانشسرای عالی حاضر شود. رضاخان هم در این روز، همراه با اعضای خانواده اش به صورت بی حجاب، شرکت می کند و ممنوعیت حجاب به صورت رسمی اعلام می شود. در حالیکه از این روز به مدت هفت سال یعنی تا زمان رفتن رضاخان، خیلی از زنان مسلمان ایرانی برای حفظ حجاب خود مجبور می شوند در خانه ها بمانند و عده ای هم در اثر بی حرمتی ها و تعرض مأموران پهلوی، شهید شدند.
علی اصغر حکمت که ظاهرا به شدت از رضاخان وحشت داشته، ایده و اجرای همه کارها و اقداماتش را به شخص شاه نسبت می دهد، اما بعدها در خاطراتش اعتراف می کند که همه آنها طرح های خودش بوده است. وی در پاسخ به اعتراض ها به دنبال اعلام قانون کشف حجاب، خودش را فقط مجری اوامر رضاخان می نامد، اما به شدت پیگیر اجرای درست قانون کشف حجاب و پشتیبانی فرهنگی از آن بوده است.
در بخشی از کتاب «گمشدگی» می خوانیم: «شما از جایی در وزارت معارف کار را شروع کنید و به بقیه هم کاری نداشته باشید... حتی به علی اکبر داور.... من بی آنکه فکری کرده باشم گفتم: «اعلیحضرتا... کار را باید از موطنم شیراز شروع کنم.»
رضاشاه تبسمی کرد و اظهار داشت: «از همان روز که علی اکبر داور شما را به من معرفی نمود و حزب رادیکال راه افتاد، قرار بود جای همه آن مزخرف ها را در بدنه دولت و حاکمیت شاهنشاه بگیرید فهمیدم آدم لایقی هستید... موفق باشید...»
... اما در شیراز چه خبر بود؟ جشن نسوان راه انداختیم. در یک مدرسه دخترانه... برخی بانوان از پیش انتخاب و طراحی شده و دقیق به جشن آورده شدند. به عموم مستخدمین آنجا هم اعلام کردیم که جشنی برگزار خواهیم کرد و یکسره می بایست دفعتا و در هنگام حضور چادر از سر بردارید و کار را یکسره کنید و اینچنین شد... غافل از اینکه مشهد و علمای آنجا مخالفت خواهند کرد... و شد آنچه نباید می شد و مشهد در گوهرشاد خلاصه شد و همه چیز یکپارچه غرقه در خون شد!»
علاقه مندان برای تهیه این کتاب، علاوه بر کتابفروشی ها می توانند به سایت ammaryar.ir یا صفحات مجازی این ناشر به نشانی @raheyarpub رجوع کنند.
منبع: atrotan.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب